فصل
دوشنبه, ۳۰ آذر ۱۳۹۴، ۰۸:۳۹ ق.ظ
حیف شد که پاییز تمام شد. یکسال باید انتظار آمدنش را بکشم. اما احساس می کنم، پاییز امسال برایم پاییزتر بود. بیشتر از هر سال عاشقش بودم. بیشتر از همیشه از بودنش لذت بردم. پاییز عزیز دلم! خداحافظ.
هوا به شدت سرد است، اما از باران خبری نیست. باران در چشمان من است. و از سرمایی که روی پوستم احساس می کنم، لذت می برم. بله این هوای سرد را به شدت دوست دارم.
دیشب خوابم برد. دیگر نیامدم بنویسم. اما چند بار نیمه شب از خواب بیدار شدم و گیج گیج بودم. هنوز غرق دلتنگی هستم.
دلم می خواهد کمی از روی این صندلی بلند شوم و به خیابان بزنم. زل بزنم توی چشم آدم ها، ببینم آدم ها چقدر عاشقند. اصلا آدم ها که اینقدر آدمند، کی وقت می کنند عاشق باشند؟
من از این آفتاب بیزارم. بیزار. کاش باران می آمد.
باید سراغ قهوه ام بروم.
- ۹۴/۰۹/۳۰