نبرد تن به تن
سه شنبه, ۱۸ خرداد ۱۳۹۵، ۰۷:۴۷ ب.ظ
دوباره خودم شده ام. نه ترس می شناسم، نه خستگی. چنان می دوم که گویی خط پایان تنها از آن من است. مگر غیر از این است؟ نه! من ایستاده ام آنجا. خط پایان. شهری است که نمی شناسمش. اما دوستش دارم. چه بی تاب رسیدنم. اما می دانم آرام باید بود. صبور باید بود. آن شهر همانجا منتظر من است.
- ۹۵/۰۳/۱۸