روزها

جایی برای نوشتن

روزها

جایی برای نوشتن

دلتنگی از نوع همیشگی

يكشنبه, ۲۹ آذر ۱۳۹۴، ۰۴:۳۴ ب.ظ

داشتم می نوشتم که اشتباهی دستم خورد و صفحه بسته شد. چیزی ذخیره نشده  و البته نیست.

امروز هم گذشت. مثل همیشه، با احساساتی آمیخته به دلتنگی، انتظار، لجبازی و چیزهای دیگر ناخوشایند. ولی من به همه ی اینها خوب عادت دارم. عجیب نیست. و عجیب است که من اینهمه صبورم. و خودم خنده ام می گیرد. امروز هم خیلی شلوغ بود. پر از کار. و تمام شد. همکار مهربان کمی کنار ما نشست و حرف زد. دیگر به دیدن همکار راز آلودم نمی روم. از وقتی فهمیدم هر کسی بر اساس برداشت خود آدم ها و رفتارهایشان را قضاوت می کند. بس است. امروز هم با احساساتی تلخ و آمیخته به درد گذشت. همه ی اینها فراموش خواهند شد. خیلی زود. و دوباره من مثل بقیه  عادی می شوم. ولی کلا بی حس هستم. امسال شاید اولین سالی باشد که هیچ  اشتیاقی برای یلدا ندارم. می خواهم گوشه ای بخزم بی آنکه مزاحم کسی شوم و صدایی ازم بیرون بیاید. می خواهم غرق سکوت باشم. می خواهم تاریکی مرا در بر بگیرد. بی هیچ نفوذ روشنی. می خواهم تنها باشم. فقط کمی. برای قدم زدن فقط در چند دقیقه به حیاط بزرگ و زیبای اداره رفتم. چقدر شلوغ بود. دوباره آن مرد جوان سبیلو را دیدم. با آن کلاه با مزه اش. نه اینکه از سبیلو بودنش خوشم بیاید. فقط قیافه اش جالب و جسور است. یک جاهایی هم همکاران مشغول سرو سیگار بودند. برای مردها عیبی ندارد. من از سیگار اصلا خوشم نمی آید. اما کسی هم بکشد کاری ندارم. خودم ترجیح می دهم قهوه ام را چاق کنم. شاید چیزی را از یاد ببرم. شاید.

 دیشب نخوابیدم. صبح هم که زود بلند شدم رفتم سر کار. حالا هم مثل دیوانه ها دارم می نویسم. من چطوری باید با این وضعیت سالم بمانم؟ 



  • شهر خوب
تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.
free hit counter